مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
شاعر : محمدحسین رحیمیان
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
مـدیـون مـرحـمـت شـیـخ الائـمّهایم ما شیـعـهایم و امّـت شـیخ الائمّهایم
سـرشـار از محـبّت شـیخ الائـمّهایم ریـزهخـور کـرامت شیـخ الائـمّهایم
ما را ولاش سینهزن و بیقرار کرد
بر کشتی نجات حـسینی سوار کرد
آقـا اگـر نــبــود که آدم نـمـیشـدیـم از دودمـان بـانـوی عـالـم نمیشدیم
این گونه بیقـرار محـرّم نـمیشدیم دلبستههای هیأت و پرچم نـمیشدیم
او عمر خود گذاشت که عاشق ترین شدیم
خواندیم قال صادق و روضه نشین شدیم
امـشب دلـم گـرفـتـه برای بـقـیـع او خون گریه میکنم به هوای بقیع او
جـان مرا گـرفـتـه عـزای بـقـیـع او امشب به یاد حال و هـوای بقـیع او
در مجلس مصیبت او گریه میکنیم
با فاطمه به غربت او گریه میکنیم
هم ماجرای آن در و دیوار زنده شد هم ماجرای آتش و مسمار زنده شد
هـم بیکـسی حـیـدر کرار زنـده شد هم کـیـنه مغـیـره و اشرار زنده شد
ابن ربیع مثل مغیره است، بیحیاست
کارش همیشه طعنه و آزار و ناسزاست
ظالم، شکست حرمت بیت الحرام را لـج کـرد و بُـرد پـای پـیـاده امام را
آن مـرد سـالـخـوردۀ والا مـقـام را شــاه بــزرگ زاده بــا احــتـرام را
او روی اسب و پای پـیاده امام دین
در کوچهها دوباره علی می خورد زمین
واویلتا به کوچه کشیده است ماجراش خاکی شبیه چادر زهراست جامههاش
این حلقههای اشک، گرفته ره نگاش افتاده است لرزه چرا بین دست و پاش
پای پـیـاده نـاله زنـد، یاد کـربلاست
این هتک حرمتش بخدا بدترین جفاست
شکر خدا که حضرت صادق سنان نداشت خولی و زجر و حرمله و ساربان نداشت
سیلی برای دختر شیرین زبان نداشت بزم شراب داشت ولی خیزران نداشت
شکر خدا که در جگرش نیزهها نرفت
بعد از شهادتش بدنش زیر پا نرفت
|